Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-04-27@18:26:44 GMT

سرایش حکمت‌های نهج البلاغه به نظم

تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۷۴۴۸۲

«فاطمه لشکری» متخلص به «راحیل کرمانی» شاعر، نویسنده، مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبی است. او دکترای زبان و ادبیات فارسی خود را از دانشگاه آزاد اسلامی کرمان اخذ کرده است و البته ناظم «نهج‌البلاغه» هم هست و این کتاب گهربار را به نظم درآورده است. کتاب «خوشه‌های معرفت؛ ‌ترجمه منظوم حکمت‌های «نهج‌البلاغه» اثر «فاطمه لشکری» (راحیل کرمانی) برای اولین بار در ۱۹۲ صفحه با شمارگان سه هزار نسخه از سوی انتشارات گیوا در سال ۹۶ منتشر شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


در این خصوص «آویدنیوز» با او گفت‌وگویی انجام داده که در ادامه می خوانید:

 

لطفا خودتان را معرفی کرده در خصوص تحصیلات و سوابق کاری خود توضیح دهید.
در خانواده‌ای متوسط در کرمان به دنیا آمدم. در سن پنج سالگی برای اولین بار شعر گفتن را با یک تک بیتی کوچک در وصف «گل» آغاز کردم. مادرم که به استعداد من پی برده بود؛ از همان کودکی، اشعار مرا یادداشت می‌کرد و گهگاه هم تشویقم می‌کرد. اما اولین شعر کامل خودم را در سن هفت سالگی، سرودم؛ شعری که به صورت نیایش بود و اینها ابیات اول آن شعر است که به یاد دارم:
«ای خدای من! خدای مهربان ای خدای خالق پیغمبران
ای خدای خالق آدم زخاک ای خدای خالق هوای پاک»

البته آن زمانی که این شعر را سرودم و ابیات آن بر زبانم جاری شد؛ هنوز خواندن و نوشتن نمی‌دانستم. بعدها در سن ۱۲ سالگی به عضویت کانون شعرا و ادبای استان کرمان درآمدم. در آن زمان من به عنوان کوچکترین عضو این مجموعه در کنار اساتید بزرگی مانند آقایان «فخر مهدوی»، مرحوم «حمید مظهری»، «مهدی صمدانی»، «بابایی» و «نژاد سلیم» می‌نشستم و از محضرآنها تعلیم می‌گرفتم و اشعارم را در حضور این اساتید، می‌خواندم که البته برای من در آن سن، خیلی سخت بود چرا که هم اضطراب و هم اشتیاق داشتم.

با این حال اشعارم را در حضور این بزرگان می‌خواندم. اشعار طنز من هم در نشریات محلی آن زمان در سال‌های بعد به چاپ می‌رسید که البته خیلی هم استقبال می‌شد. خاطرم هست دوران دبیرستان بودم که این اشعار را می‌سرودم و همچنین در این زمان وارد حیطه نقد ادبی شدم. اشعار شاعران را در محافل ادبی نقد می‌کردم و علیرغم اینکه سن کمی داشتم، این جلسات پر جمعیت بودند و کسانی که اهل ادبیات بودند و حتی برخی از دبیران خود من از این جلسات استقبال می‌کردند.

در همین سال‌ها بود که با سیمای جمهوری اسلامی ایران مرکز «کرمان» به عنوان مجری، شروع به همکاری کردم و بعد وارد دانشگاه شدم.

این را هم باید بگویم از آنجا که در دوران تحصیلم دو بار از جهش تحصیلی استفاده کرده بودم، در سن ۱۵ سالگی به عنوان کوچکترین داوطلب کشور در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه شهید باهنر کرمان پذیرفته شدم. تحصیلات را تا مقطع کارشناسی ادامه دادم و بلافاصله در آموزش و پرورش به عنوان معلم استخدام شدم و فعالیت خود را در کسوت دبیری آغاز کردم. به شغل دبیری بسیار علاقه داشتم و همیشه روابط بسیار صمیمی با شاگردانم داشتم و هنوز هم با برخی از آنها ارتباط دارم. ۳۴ سال هم در آموزش و پرورش خدمت کردم.

بعد از اخذ مدرک کارشناسی و شروع به کار، دو بار در آزمون کارشناسی ارشد پذیرفته شدم ولی به دلیل شرایط و به دلیل اینکه رشته دلخواه من در این مقطع در کرمان وجود نداشت، از رفتن صرف نظر کردم تا اینکه سال‌ها بعد در رشته «زبان و ادبیات فارسی» در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شهید باهنر کرمان ادامه تحصیل دادم و بعد هم موفق به اخذ دکترای همین رشته از دانشگاه آزاد اسلامی کرمان شدم.

در این سال‌ها افتخار تدریس در دانشگاه‌های استان را هم داشته‌ام و در خدمت دانشجویان این مرز و بوم بودم. سه سال هم هست که در میان برنامه «یک سبد سخن» صدای مرکز کرمان به عنوان کارشناس ادبی حضور دارم و در معرفی شعر شاعران کرمانی و شرح ابیاتی از حافظ فعالیت می‌کنم.

«خوشه‌های معرفت» در چه سالی منتشر شده است؟
این کتاب در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات «گیوا» به چاپ رسید و در سرای کتاب با حضور خود پروفسور سید «حسن امین» که بر این کتاب مقدمه نوشته‌اند و ۳۱ تن از اساتید دانشگاه‌های کشور و چند تن از شاعران کشور رونمایی شد. در این مراسم اساتیدی از دانشگاه کوثر و الزهرا تهران و … در مورد این کتاب سخنرانی کردند. شاعرانی از شهرهای مختلف شیراز، مشهد، تهران، مازندران و زاهدان و سه خبرگزاری بین‌المللی هم در این مراسم حضور داشتند.

یک سال بعد هم از این کتاب با حضور دانشجویان و اساتید بسیاری که از دانشگاه‌های سراسر استان بودند و برخی از مقامات فرهنگی شهر در کرمان بار دیگر رونمایی شد.

«کتاب خوشه‌های معرفت» هم اکنون در برخی از دانشگاه‌ها به عنوان کتاب و منبع درسی واحد نهج‌البلاغه استفاده و تدریس می‌شود. البته مکاتباتی هم خود من با نشر آستان قدس رضوی داشتم که چاپ دوم این کتاب را تقبل کنند و همچنین با سازمان تالیف کتب درسی هم مکاتبه داشتم و این کتاب را اساتید این سازمان هم مطالعه کردند و تصمیم بر آن است که در سال‌های آتی از ابیات این کتاب در کتب درسی هم استفاده شود.

برای منظوم کردن این حکمت‌ها چقدر زمان گذاشتید؟
سرایش این کتاب به مدت شش سال طول کشید و این مجموعه تقریبا اولین ترجمه منظوم لفظ به لفظ از معانی حکمت‌های شریف نهج‌البلاغه است که بسیار هم مورد توجه مردم کشور قرار گرفته است.

اگر ممکن است به بخشی از این حکمت‌ها و سروده خود در خصوص این حکمت‌ها اشاره کنید.
حکمت ۱۹
«آن کس که در پی آرزوی خویش تازد، مرگ او را از پای درآورد.»
کسی را که در کسب آمال خویش بتازد همی با سر و یال خویش
به پایان کارش رسد با اجل
بسوزد اجل خانمان عمل

حکمت ۲۰
«از لغزش جوانمردان در گذرید. زیرا هیچ جوانمردی نمی‌لغزد جز آنکه دست خدا او را بلند مرتبه می‌سازد.»
جوانمرد اگر لغزد از راه خویش ببخشای او را و مزن زخم نیش
نلغزد جوانمرد زیرا خدا دهد رفعت او را پس از آن خطا

یکی از غزل‌های عرفانی من
ما کجا راه کجا آن دل آگاه کجا نفس سرد کجا سوز دل آه کجا
این گدا را مگر آنجا در دولت بخشند کوکب خلق کجا، کوکبه شاه کجا
سوزنی بود دلم گمشده در خرمن کاه سوزن سینه کجا، خرمنی از کاه کجا
گندم مصر علاج دل یعقوب نکرد
یوسف و پیرهن و قصه آن چاه کجا
بی مه روی تو این آیینه‌ها، خاک و گِلند نقشه آیینه کجا جلوه آن ماه کجا
هر کسی مدعی عشق شود، عاشق نیست یار همخانه کجا یاور همراه کجا
شرح این درد در این قصه نمی‌گنجد و من مانده‌ام غصه کجا قصه کوتاه کجا

آیا در نگارش این کتاب، شما با مشکلی هم مواجه شدید و اگر بله، به آنها اشاره کنید.
مشکلی برای نگارش کتاب نداشتم؛ چرا که به مدت بیش از شش سال بر روی آن کار کردم و کار هم به میل خودم بوده است اما چیزی که مرا در این مسیر، مقداری اذیت کرد؛ بی‌مهری برخی مسئولان فرهنگی کرمان نسبت به این کتاب بود؛ چرا که بارها قبل از چاپ آن، خود من از رسانه و صدا و سیما در مورد آن صحبت کردم و می‌دانستم کتابی خواهد شد که در عرصه جهان اسلام حرفی برای گفتن دارد و می‌شود گفت که یکی از مفاخر فرهنگی است اما متاسفانه نه اداره ارشاد اسلامی و نه سازمان تبلیغات اسلامی و نه دیگر جاهایی که می‌توانستند در زمینه چاپ این کتاب، به من کمک کنند؛ هیچکدام همکاری نکردند.

این را هم باید بگویم ناشر این کتاب، یک فرد اهل تسنن است و این خیلی نکته دارد که ناشر کتابی که سخنان حضرت علی (ع) است؛ یک فرد اهل تسنن باشد. متاسفانه شیعیان هیچ کمکی نکردند و من در عرصه چاپ و عرضه این کتاب تنها ماندم و با اینکه این کتاب در بسیاری از دانشگاه‌های کشور تدریس می‌شود و حتی برای خرید آن بارها مراجعه کردند اما در استان خودمان این‌قدر غریب است که می‌شود گفت حتی قشر فرهنگی و مذهبی استان هم از وجود آن بی‌خبر هستند.

حتی در مراسم رونمایی این کتاب هم که با حضور شخص پرفسور «امین» و چندین خبرگزاری از کشورهای دیگر در تهران برگزار شد؛ یکی از مسئولان استان هم حضور نداشتند.

فکر می‌کنید چگونه می‌توان نهج‌البلاغه و به خصوص کتابی مثل کتاب شما را به کتابخانه‌های خانه‌ها برد و فرزندان را با آن آشنا و مانوس کرد؟
من خودم خیلی اصرار و پیگیری کردم این کتاب چاپ شود و قیمت آن را خیلی پایین تعیین کردیم. حتی برای خودم سودی از چاپ کتاب به عنوان مولف در نظر نگرفتم و فقط حق ناشر را در نظر گرفتیم تا افراد بتوانند با قیمت کم، از این کتاب استفاده کنند و صحبت‌هایی هم با آستان قدس رضوی انجام دادیم تا اگر بشود این کتاب در کتاب‌خانه‌های حرم رضوی قرار داده و استفاده شود که تا حدودی هم مقدمات کار انجام شده است اما نمی‌دانم چقدر موفق خواهیم بود تا این امر تحقق پیدا کند.


من واقعا فکر می‌کنم معلمان در مدارس و اساتید معارف اسلامی و تربیتی و حتی اساتیدی که روانشناسی تدریس می‌کنند؛ می‌توانند با مراجعه به کتاب حضرت علی (ع) و بیان آن در کلاس، دانشجویان، دانش‌آموزان و نسل جوان را به سمت و سوی فرمایشات این امام بزرگوار سوق دهند.

به نظر شما به عنوان یک محقق، ترویج نهج‌البلاغه در خانواده‌ها و جامعه چه تاثیری بر زندگی افراد دارد؟

باید بگویم خیلی از افراد فکر می‌کنند «نهج‌البلاغه» فقط یک کتاب مذهبی است و تنها از این بعد به مساله نگاه می‌کنند اما باید گفت «نهج‌البلاغه» یک کتابِ تربیتی، اخلاقی، فرهنگی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی در همه ابعاد است.

اگر کسی فقط حکمت‌های این کتاب را مطالعه کند؛ متوجه می‌شود که این حکمت‌ها بسیار ارزشمندتر و پربارتر از سخنان کوتاهی است که از دانشمندان غربی و شرقی در زمینه‌های مختلف روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و ابعاد تربیتی عنوان می‌شود.

این کتاب بسیار فصیح‌تر و پربارتر، با لحنی شیواتر، این مسائل را بیان کرده است. اگر این کتاب، را اشخاص بدون غرض مطالعه کنند؛ بهترین راهنمای راه آنها در تمام زندگی خواهد بود.

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: نهج البلاغه حکمت ها دانشگاه ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۷۴۴۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

محکم‌ترین اصل قانون اساسی اسلام که در نهج البلاغه آمده است

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: نوگرایی در دنیای اسلام در همه جوانب زندگی مسلمانان بروز کرد. از جلوه‌های بروز آن می‌توان به توجه جدی نسبت به منابع اسلامی و نگاهی نو به این منابع و اصولاً نهضت بازگشت به مبانی غنی اسلامی اشاره کرد. کتاب نهج‌البلاغه که گردآوری بخشی از سخنان و مکاتبات امیرمؤمنان علی (ع) است، به دلیل داشتن مفاهیم و موضوعات، سیاسی منبعی برای حکمت اصول سیاسی اسلام است که توجه همگان را جلب کرده است. توجه دوباره به نهج‌البلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و با تأکید امام خمینی و تلاش‌های متفکران و پژوهشگران و فعالان نهضت اسلامی نظیر آیت الله طالقانی، آیت الله خامنه‌ای، شهید مطهری، محمدرضا حکیمی، آیت الله جوادی آملی، محمدتقی شریعتی و علی شریعتی و… که در جنبش اسلامی ایران معاصر حضور جدی داشتند، از نهج‌البلاغه در اخذ اصول حکمت سیاسی اسلام بهره برده شد. خبرگزاری مهر در سلسله مطالب، گزارش‌ها و گفت‌وگوهای «بازگشت به نهج‌البلاغه» به تبیین و واکاوی هم موضوعات مرتبط با این کتاب شریف و آموزه‌هایش خواهد پرداخت.

یکی از دروسی که از دیرباز در حوزه‌های علمیه کمابیش رواج داشت و دارد، درس اخلاق است. آیت الله جوادی آملی در دوره جدید از درس اخلاق خود در سال تحصیلی جاری حوزه علمیه به شرح فرمایشات امیرالمومنین (ع) در نهج‌البلاغه می‌پردازد. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی از شرح آیت الله جوادی آملی بر حکمت ۱۲۸ نهج‌البلاغه است:

در کلمه نورانی ۱۲۸ وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِی أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِی آخِرِهِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِی الْأَبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِی الْأَشْجَارِ أَوَّلُهُ یُحْرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ»؛ ائمه (علیهم السلام) چون موحدانه زندگی می‌کردند سیره و سنت آنها توحید الهی بود، همه موجودات جهان خلقت را آیات الهی می‌دانستند، یک؛ و برای بسیاری از اینها دعا و ذکر و برنامه خاصی دستور دادند این دو. وقتی باران می‌آمد ذکری می‌گفتند، وقتی ابر را می‌دیدند ذکری می‌گفتند، وقتی شمس و قمر را می‌دیدند ذکری می‌گفتند. وقتی هم که باران کم می‌آمد یا نمی‌آمد، برای استسقاء، گذشته از آن نماز و گذشته از آن دعاهای مخصوص، دعاهای موردی هم داشتند. این کار هم در نهج البلاغه کاملاً مضبوط است و هم در صحیفه سجادیه.

اینکه در نهج البلاغه آمده است، از وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم رسیده است که سرما که می‌رسد از اول سرما بپرهیزید و از آخر سرما استفاده کنید. تابستان که گرم است وقتی که می‌گذرد، پاییز شروع می‌شود؛ فرمود از سرمای پاییز که کم کم سرمای زمستان را به همراه دارد بپرهیزید و خودتان را بپوشانید، برای اینکه با سرمای پاییز با شما همان کار را می‌کند که با درختان شما می‌کند. برگ‌های درختان شما را می‌ریزد، اینها را زرد می‌کند، بدن اینها را سست می‌کند اینها را به خواب فرو می‌برد، این خاصیت سرمای اول است که از پاییز شروع می‌کند.

آخرش که بهار است فرمود از سرمای بهار و بَرد بهار استفاده کنید؛ همان طوری که سرمای بهار خوابیده‌ها را بیدار می‌کند، مرده‌ها را زنده می‌کند، برگ‌ها را می رویاند، سرسبز و خرم می‌کند، میوه می‌دهد، با بدن شما هم همین کار را می‌کند. این از وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم رسیده است که «تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِی أَوَّلِهِ»؛ تقوا کنید یعنی بپرهیزید «وَ تَلَقَّوْهُ فِی آخِرِهِ». بعد دلیلی هم که حضرت ذکر می‌کند می‌فرماید این سرمای اول یعنی پاییز «فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِی الْأَبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِی الْأَشْجَارِ»؛ همان کاری که سرمای پاییز با درختان شما می‌کند با بدن‌های شما هم می‌کند لذا خودتان را بپوشانید. «أَوَّلُهُ یُحْرِقُ وَ آخِرُهُ یُورِقُ»؛ اولش سوزاننده است، بعد پایان سرما که بهار است باعث ورق پبدا کردن برگ پیدا کردن رشد و نمو پیدا کردن و امثال ذلک است.

نهج البلاغه یک سلسله بحث‌های موردی دارد درباره آیات الهی، یک سلسله هم درباره استسقاء دارد، یک سلسله بحث‌های متفرقه هم درباره شمس و قمر و سرما و بادها و امثال ذلک دارد.

در خطبه ۱۱۵ آنجا تقریباً در همین بخش‌های استسقائی و بهره برداری از ابر و باران الهی دعایی دارد که الآن بهترین فرصت است برای همه ما. خطبه ۱۱۵ نهج البلاغه در استسقاء است که «اللَّهُمَّ قَدِ انْصَاحَتْ جِبَالُنَا وَ اغْبَرَّتْ أَرْضُنَا وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا وَ تَحَیَّرَتْ فِی مَرَابِضِهَا وَ عَجَّتْ عَجِیجَ الثَّکَالَی عَلَی أَوْلَادِهَا وَ مَلَّتِ التَّرَدُّدَ فِی مَرَاتِعِهَا وَ الْحَنِینَ إِلَی مَوَارِدِهَا اللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِینَ الْآنَّةِ وَ حَنِینَ الْحَانَّةِ اللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَیْرَتَهَا فِی مَذَاهِبِهَا وَ أَنِینَهَا فِی مَوَالِجِهَا اللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَیْکَ حِینَ اعْتَکَرَتْ عَلَیْنَا حَدَابِیرُ السِّنِینَ وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَایِلُ الْجُودِ»؛ خدایا به گوسفندان ما به مراتع ما به مزارع ما به دشت ما به زندگی ما رحم بکن؛ باران نیامده، این گوسفندها الآن علاقه ندارند بروند به چرا و این گاوها علاقه ندارند و این چوپان‌ها علاقه ندارند، ما هم هیچ علاقه‌ای نداریم به این مراکز زندگی، برای اینکه نه باران می‌آید نه آبی دارد نه مزرعی داریم نه مرتعی داریم.

این ناله کردن‌های حضرت امیر (سلام الله علیها) نشان می‌دهد که بالاخره عمل کردن به دستور قرآن کریم است خدای سبحان یک وقت می‌فرماید که اگر فلان کار خیر را انجام دادید بهشت می روید یا مثلاً اگر صدقه دادید ده برابر پاداش می‌گیرید و امثال این حرف‌ها که اینها هم نعمت‌های الهی و وعده‌های الهی است؛ یک وقت می‌فرماید اگر به یاد من بودید، من خودم به یاد شما هستم: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾، [۱] هیچ نمونه‌ای در قرآن کریم معادل این نیست. به یاد خدا باشید، او به یاد شماست. حتی در جریان محبت که فرمود اگر دوست خدا هستید و بخواهید خدا دوست شما باشد باید کاری بکنید: ﴿إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾ [۲] صغرا و کبرایی است که در قرآن کریم است. خدای سبحان به وجود مبارک پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید که تو حبیب من هستی، وقتی تو حبیب الله شدی محور محبت هستی، وقتی محور محبت شدی اگر کسی بخواهد محب من بشود از راه توست یعنی محور محبت تویی. به مردم بگو ﴿إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ﴾؛ اگر شما دوست خدا هستید که خب وظیفه شماست، پاداش این را هم خدا به شما می‌دهد و مشکل شما را هم حل می‌کند؛ ولی این کافی نیست! اگر بخواهد در مدار محبت با خدا رابطه داشته باشید شما هم بشوید حبیب الله، کسی خلیل است، کسی حبیب الله است، کسی کذا و کذا است، شما اگر بخواهید حبیب الله بشوید راهی دارد.

نبوت، کعبه محبت است

اگر شما دوست خدا هستید که این هنر نیست، خدا هم مشکل شما را ممکن است حل کند؛ اما اگر بخواهید محبوب خدا بشوید حبیب الله بشوید باید در مدار کعبه محبت حرکت کنید. نبوت، کعبه محبت است، بیت الله است؛ اگر در مدار این حبیب حرکت کنید، هر کس در مدار این حبیب حرکت کند می‌شود حبیب. آن بیت طوری است که اگر به دورش بگردی می‌شود حاجی و این بیت طوری است که اگر دورش بگردی می‌شوی حبیب. ﴿قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾، این مجزوم به آن جواب امر است ﴿فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُم﴾، نه «یحبِبُکُم»! ﴿یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾. اگر بخواهید حبیب الله بشوید باید دور حبیب الله بگردید. این غیر از آن است که اگر می‌خواهید مشکل شما حل بشود یا مریض شما نجات پیدا کند یا وضع مالی شما خوب بشود، آنها راه‌های دیگر دارد آنها کارهای جزئی است، اگر بخواهید حبیب الله بشوید باید طوافتان در دور خانه حبیب الله باشد: ﴿قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾. این «یحبب» مجزوم است چون جواب آن امر است؛ اگر مطیع شدید محبوب خدا می‌شوید! حالا بالاتر از اینکه چیزی نیست، خدا دوست آدم باشد همه مشکلات را حل می‌کند.

از این بالاتر مسئله ذکر است؛ در مسئله ذکر فرمود: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾. دیگر شرط نداشت، کجا بگردید نداشت! فرمود به یاد من باشید _این هم مجزوم است_ ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾؛ اگر به یاد من باشید من هم به یاد شما هستم. این یا اصلاً نمونه ندارد در قرآن، یا کمیاب است. یک وقت است که می‌فرماید اگر شما این کار را بکنید من مال شما را زیاد می‌کنم، علم شما را زیاد می‌کنم اولاد می‌دهم مقام می‌دهم؛ اما فرمود شما مذکورِ من می‌شوید و من می‌شوم ذاکر.

ذکر الله آن است که انسان را از ماسوای خدا دور کند و منزه کند او را «عمّا حرّمه الله»؛ او را از حرام‌های الهی دور کند؛ فرمود: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾.

در خطبه ۱۱۵ دارد که خدایا، مبادا ما را به وسیله گناهان ما بگیری؛ ما گناه کردیم، این گوسفندها و این مراتع و این مزارع چه گناهی کردند. «وَ انْشُرْ عَلَیْنَا رَحْمَتَکَ بِالسَّحَابِ الْمُنْبَعِقِ وَ الرَّبِیعِ الْمُغْدِقِ»؛ این مادر، فرزند پیدا کند عقیم نشود؛ طوری بشود که تلقیح بکنند اولاً؛ و ثانیاً ﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ﴾ [۳] که شد و تلقیح شدند و باردار شدند، سقط نکنند و بارشان را به زمین بگذارند. این دعای نورانی حضرت است در نهج البلاغه در خطبه ۱۱۵. تعبیرات دیگری هم وجود مبارک حضرت در این زمینه دارد.

در صحیفه سجادیه، وجود مبارک امام سجاد، غیر از آن دعای استسقاء، بیان نورانی دیگری دارند درباره اینک ابرها چه سمتی دارند، برنامه‌های آنها چیست و وظیفه درباره ابرها چیست. در دعای ۳۶ که «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا نَظَرَ إِلَی السَّحَابِ وَ الْبَرْقِ وَ سَمِعَ صَوْتَ الرَّعْدِ» این چیزها را می‌خواند: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَیْنِ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِکَ، وَ هَذَیْنِ عَوْنَانِ مِنْ أَعْوَانِکَ، یَبْتَدِرَانِ طَاعَتَکَ بِرَحْمَةٍ نَافِعَةٍ أَوْ نَقِمَةٍ ضَارَّةٍ، فَلَا تُمْطِرْنَا بِهِمَا مَطَرَ السَّوْءِ، وَ لَا تُلْبِسْنَا بِهِمَا لِبَاسَ الْبَلَاءِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْزِلْ عَلَیْنَا نَفْعَ هَذِهِ السَّحَائِبِ وَ بَرَکَتَهَا، وَ اصْرِفْ عَنَّا أَذَاهَا وَ مَضَرَّتَهَا، وَ لَا تُصِبْنَا فِیهَا بِآفَةٍ، وَ لَا تُرْسِلْ عَلَی مَعَایِشِنَا عَاهَةً. اللَّهُمَّ وَ إِنْ کُنْتَ بَعَثْتَهَا نَقِمَةً وَ أَرْسَلْتَهَا سَخْطَةً فاِنّا نَسْتَجِیرُکَ مِنْ غَضَبِکَ، وَ نَبْتَهِلُ إِلَیْکَ فِی سُؤَالِ عَفْوِکَ، فَمِلْ بِالْغَضَبِ إِلَی الْمُشْرِکِینَ» این غضبت را به آن طرف ببر «وَ أَدِرْ رَحَی نَقِمَتِکَ عَلَی الْمُلْحِدِینَ» این آسیای انتقام را که می‌گردد، از ما و امثال ما این عذاب را دور بدار.

«اللَّهُمَّ أَذْهِبْ مَحْلَ بِلَادِنَا بِسُقْیَاکَ، وَ أَخْرِجْ وَحَرَ صُدُورِنَا بِرِزْقِکَ، وَ لَا تَشْغَلْنَا عَنْکَ بِغَیْرِکَ، وَ لَا تَقْطَعْ عَنْ کَافَّتِنَا مَادَّةَ بِرِّکَ، فَإِنَّ الْغَنِیَّ مَنْ أَغْنَیْتَ، وَ إِنَّ السَّالِمَ مَنْ وَقَیْتَ. مَا عِنْدَ أَحَدٍ دُونَکَ دِفَاعٌ، وَ لَا بِأَحَدٍ عَنْ سَطْوَتِکَ امْتِنَاعٌ، تَحْکُمُ بِمَا شِئْتَ عَلَی مَنْ شِئْتَ، وَ تَقْضِی بِمَا أَرَدْتَ فِیمَنْ أَرَدْتَ» تا این دو جمله اخیر که فرمود: «فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا وَقَیْتَنَا مِنَ الْبَلَاءِ، وَ لَکَ الشُّکْرُ عَلَی مَا خَوَّلْتَنَا مِنَ النَّعْمَاءِ، حَمْداً یُخَلِّفُ حَمْدَ الْحَامِدِینَ وَرَاءَهُ، حَمْداً یَمْلَأُ أَرْضَهُ وَ سَمَاءَهُ‏»؛ شکری بکنیم که آسمان و زمین پر از شکر ما بشود یعنی آثارش روشن بشود؛ همه مردم به طرف دین گرایش پیدا کنند. آن گاه در جمله آخر دارد: «إِنَّکَ الْمَنَّانُ بِجَسِیمِ الْمِنَنِ، الْوَهَّابُ لِعَظِیمِ النِّعَمِ، الْقَابِلُ یَسِیرَ الْحَمْدِ، الشَّاکِرُ قَلِیلَ الشُّکْرِ، الْمُحْسِنُ الْمُجْمِلُ ذُو الطَّوْلِ»؛ طول یعنی برکت؛ خدا ﴿ذی الطّول‏‏﴾ [۴] است یعنی نافع. می‌گویند این «لا طائل تحته» _که در کتاب‌های فقهی ما هم هست_ یعنی فایده‌ای ندارد، این بحث فایده علمی نداشت یا این مطلب فایده علمی نداشت؛ نه اینکه طائل یعنی طولانی، طول یعنی نعمت. «لا طائل تحته» یعنی این حرف، فایده ندارد؛ حرف‌های غیرعلمی فایده ندارد. در قرآن کریم که دارد خدا ﴿ذی الطّول‏‏﴾ است یعنی برکت می‌دهد. اینکه در کتاب‌های فقهی دارد که این طائلی تحتش نیست یعنی برکت علمی ندارد؛ حرف غیر علمی برکت ندارد؛ «لا طائل تحته».

اینجا هم دارد که «ذُو الطَّوْلِ»، خداست یعنی برکت از اوست. «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، إِلَیْکَ الْمَصِیرُ». این پایان دعای سی و ششم صحیفه سجادیه است، آن هم بخشی از خطبه نورانی ۱۱۵ نهج البلاغه است البته آن مفصل است.

غرض این است که خداوند وضع بارداری ابرها را مشخص می‌کند، چه کسی عقد زوجیت می‌خواند را مشخص می‌کند، کدام باد است که تلقیح می‌کند و تزریق می‌کند و ابر بی بار را باردار می‌کند را هم مشخص می‌کند، کجا هم باید ببارند چند قطره باید ببارند را هم مشخص می‌کند. امام باقر (علیه السلام) یک بیان نورانی دارد که این ابرها مرتّب رسالتشان را انجام می‌دهند ولی اگر ملتی، قابل و لائق نباشند و همواره سعی بکنند مشکلاتی برای جامعه ایجاد کنند، ذات اقدس الهی دستور می‌دهد این ابرها امانت‌هایشان و بارهایشان را در دریاها خالی کنند. [۵]

غرض این است که یاد خدا و نام خدا که انسان نه بی راهه برود و نه راه کسی را ببندد، دنیا و برزخ و آخرت آدم را تأمین می‌کند که ما امیدواریم جامعه ما این چنین باشد.

این شعر معروف که

گفت پیغمبر به اصحاب کبار / ‏ تن مپوشانید از باد بهار

از همین حدیث نورانی گرفته شده است.

همه کلمات روایات، در یک حد نیست؛ مثل اینکه آیات قرآن هم همین طور است که «کی بُود تبّت یدا مانند یا ارض ابلعی». این ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی‏‏﴾ اصلاً آدم را متحیر می‌کند! ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی‏ ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی‏﴾؛ [۶] آسمان تو این کار را بکن، زمین تو این کار را بکن، چشم! در جریان نوح که آن باران فراوانی آمده آب‌ها از زمین جوشیده باران از بالا آمده، دستور رسید: ﴿یا أَرْضُ ابْلَعی‏ ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعی وَ غیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْر‏﴾؛ دستور می‌دهد زمین دهن باز کن ببر، چشم! آسمان دیگر نبار، چشم! «کی بُود تبّت یدا مانند یا ارض ابلعی». آن که مطوّل خوانده می فهمد، آن که ادبیات خوانده می فهمد، آنها فصاحت تدریس کرده بلاغت تعریف کرده می فهمد که خیلی فرق است بین ﴿تبّت یَدا ابی لَهب‏﴾ [۷] با این دو تا!

یک علی (صلوات الله علیه) می‌خواهد که این حرف‌ها را بشنود و بفهمد و به ما بگوید. زمین می فهمد، آسمان می فهمد، ابر می فهمد، هوا می فهمد. این طورحرف زدن‌ها همان طور که در قرآن یکسان نیست یعنی در بعضی جاها هست در بعضی جاها نیست، در نهج البلاغه هم همین طور است در کلمات نورانی پیغمبر هم همین طور است.

محکم‌ترین اصل قانون اساسی اسلام

این سطری که در نهج البلاغه، پشت سر همین جمله است، از محکم‌ترین اصول قانون اساسی اسلام است؛ کلمه ۱۲۹ این است که «عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِک»؛ اگر خدا را به بزرگی شناختی، ماسوای خدا نزد تو کوچک است؛ اگر او در چشمانت بزرگ بود غیر او را بزرگ نمی‌شماری؛ «عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِک».

این جمله در بیانات نورانی پیغمبر به این صورت آمده است که «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق». [۸] این جمله کوتاهی است، این به منزله قانون اساسی است. فرمود هیچ کسی حق ندارد که در برابر خدا حرف غیر خدا را گوش بدهد: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق».

وجود مبارک پیغمبر با حضرت امیر (سلام الله علیهما) در گزارش‌ها و سخنرانی‌ها فرقشان این است که وجود مبارک پیغمبر آن سخنرانی‌های طولانی مثلاً سه چهار صفحه‌ای و اینها را خیلی کم دارد اما حضرت امیر حسابش جداست. گاهی یک حادثه‌ای پیش می‌آید یک کسی را دارند تشییع می‌کنند، وجود مبارک حضرت امیر هم رسیده می‌فرماید چه خبر است، گفتند کسی مرده است. حضرت آنجا ایستاده به اندازه یک سوره طولانی قرآن سخنرانی کرد که همان طوری که خیلی تلاش و کوشش می‌خواهد تا آدم یک سوره قرآن را بفهمد، این سخنرانی ارتجالی او به اندازه یک سوره طولانی قرآن است نه به اندازه سخنرانی‌های عادی.

این قدرت فقط قدرت الهی است که آدم ارتجالاً به اندازه یک سور طولانی، تالی تلو یک سوره طولانی سخنرانی بکند. اینها در کلمات نورانی حضرت امیر هست.

خدا غریق رحمت کند مرحوم مجلسی اول را! «من لا یحضره الفقیه» را که مرحوم صدوق نوشتند ایشان شرح کرده است. فرق مجلسی اول و دوم خیلی زیاد است! مجلسی اول مقام خاصی داشت، در آن کتابش هم ادعا می‌کند که من بیش از صد هزار نفر را هدایت کردم اما یک نفر از آنها که من می‌خواستم پیدا نشد! [۹] این را خودش صریحاً در همان شرح «من لا یحضره الفقیه» ادعا می‌کند. این کم آدمی نیست؛ هم امام جمعه وقت بود هم مرجع وقت بود هم فقیه بود، من لا یحضره الفقیه را به خوبی شرح کرد؛ گفت من صد هزار نفر را هدایت کردم اما یک نفر از آنها که من می‌خواستم پیدا نشد یعنی کسی که ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾ باشد.

این جمله «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق»، اول گفته پیغمبر است بعد گفته حضرت امیر (سلام الله علیهما) که انسان هیچ حق ندارد در برابر دین خدا حرف غیر خدا را مقدم بدارد. این «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق» در کلمه ۱۶۵ نهج البلاغه از همین کلمات قصار آمده است که «قَالَ علیه السلام «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق». این جمله‌ای که «عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَکَ یُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِی عَیْنِک»، نتیجه اش همین است که در جمله ۱۶۵ آمده است که «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق». اگر بنا شد کسی کاری انجام بدهد باید دستور خالقش را انجام بدهد.

اینکه فرمود بهشت می‌دهم و امثال اینها، حساب دیگر است، این فوقِ بهشت می‌دهم است، فوقِ ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾ [۱۰] می‌دهم است! آن ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾، چیزی است که برای اولیای مقربین است که زیر مجموعه آن، بهشتی هست و بهشتی‌ها که خود اینها حق شفاعت دارند. فرمود به یاد من باشید من به یاد شما هستم: ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾؛ اما اعمال دیگر مثلاً اعتکاف کردی نماز شب خواندی و امثال اینها، بهشتی دارد که ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾، بعد این دو بهشتی که ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾؛ [۱۱] این دو بهشت را این دو باغ را به شما می‌دهند، بعد فرمود: ﴿وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾؛ [۱۲] کنار این دو باغ، دو باغ دیگر هم هست که آنها را هم باز به شما می‌دهند. اینها مربوط به اعمال صالحه است که اگر کسی موفق شد که نه بی راهه برود نه راه کسی را ببندد، اینها نصیبش می‌شود؛ اما ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾، یک حساب دیگر دارد. در همین دعاهای هر روز ماه پربرکت رجب هست که «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدعوکَ به»؛ [۱۳] ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان از بهترین فرصت هاست که بهار ما و ربیع ما همین هاست.

بهار شما قرآن کریم است؛ اگر بهار می‌خواهید حشرتان با قرآن کریم باشد. تفسیر قرآن، عمل به قرآن، تبیین قرآن، احکام قرآن از یادتان نرود. این تعبیر «ربیع القلوب» [۱۴] در نهج البلاغه هست. این بهار [طبیعت]، ربیع بدن است، بدن را می‌پروراند، چیز خوبی هم هست؛ اما آنکه «ربیع القلوب» است و دل پرور است، قرآن کریم است.

اگر قرآن کریم «ربیع القلوب» شد، هم انسان خودش موفق می‌شود که به «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق» عمل کند و هم جامعه این چنین می‌شود.

شهدا علما صلحا بزرگانی که در این راه شربت شهادت نوشیدند یا کسانی که شهیدپرور هستند، آن علمای بزرگی که قلم آنها و قدم آنها باعث پرورش شهیدان شد که «مِدَادُ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء» [۱۵] و الآن ما در کنار سفره اینها نشسته ایم، اگر _إن شاء الله_ از اینها برکاتی پیدا کردیم و جامعه ما جامعه‌ای شد که منزه از اختلاس و امثال ذلک شد، مبرّای از رشاء و ارتشاء شد، منزه شد از اینکه بی احساس باشد و درکی نکند _زیرا باید درک کرد که این همه نعمت‌هایی که هست چگونه باید جامعه را اداره کرد، چگونه باید ارزانی را ایجاد کرد، چگونه باید مشکلات مالی را حل کرد_ و اینکه انسان درد جامعه را داشته باشد، این راهی است که کم کم آدم را نزدیک می‌کند به یاد خدا بودن، آن وقت اگر کسی به یاد خدا بود، ﴿فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ﴾.

این دو جمله کوتاه نهج البلاغه در کنار هم هستند که امیدواریم به برکت اینها همه ما کسانی باشیم که این امانت را به دست صاحبمان بدهیم! این چیز محالی نیست؛ ما نشد، دیگری! خب چرا ما نباشیم؟! چرا ما طوری نباشیم که این را به دست صاحب اصلی اش بدهیم؟! این نه محال است نه ما بی لیاقت هستیم؛ بالاخره ما فرزند همین حوزه هستیم؛ این را بالاخره دور ندانید! بالاخره کاری باشد که انسان در پیشگاه وجود مبارک حضرت _ان شاء الله_ روسفید باشد.

[۱]. سوره بقره، آیه ۱۵۲.

[۲]. سوره آل عمران، آیه ۳۱.

[۳]. سوره حجر، آیه ۲۲.

[۴]. سوره غافر، آیه ۳.

[۵]. الکافی، ج ۲، ص ۲۷۲.

[۶]. سوره هود، آیه ۴۴.

[۷]. سوره مسد، آیه ۱.

[۸]. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۸۱.

[۹]. روضة المتقین (ط_القدیمة)، ج ۱۳، ص ۱۲۸.

[۱۰]. سوره آل عمران، آیه ۱۵.

[۱۱]. سوره الرحمن، آیه ۴۶.

[۱۲]. سوره الرحمن، آیه ۶۲.

[۱۳]. مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۸۰۳.

[۱۴]. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰

[۱۵]. ر. ک: من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۹.

کد خبر 6083760

دیگر خبرها

  • جریان حکمت عراق ۲هزار نسخه کتاب به کتابخانه‌های عمومی اهدا کرد
  • میدان شهرت در ایران
  • دهه سرآمدی آموزش در دانشگاه‌ها از امروز آغاز شد
  • زمین‌های خیابان حکمت اصفهان چه زمانی تحویل داده می‌شود؟ + فیلم
  • همایش بین‌المللی نهج‌البلاغه و حمایت از فلسطین
  • دهه سرآمدی آموزش فرصت مغتنمی برای ادای احترام به پیشگامان ساحت تولید و نشر معرفت و حکمت است
  • محکم‌ترین اصل قانون اساسی اسلام که در نهج البلاغه آمده است
  • نور فلسفه و حکمت، روشنی‌بخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان
  • افتتاح دوره های شرح و تفسیر نهج البلاغه در شهر دولت آباد
  • نهج‌البلاغه| راهکار اصلاح رابطه با خدا